هانای نسیم صحرا، راهی بزن به رویا
راهی بزن که دیگر، مرده ست شوق فردا
بنگر که آرزویم، افسرده پیش چشمم
بنگر که چون ز حسرت، خون شد دل چو مینا
بنگر که همچو صحرا، تاریک و غم فزایم
نومید و بی فروغم، درمانده تر ز صحرا
ای کاش سنگ بودم، چون صخرههای سنگی
در من اثر نمیکرد، غمهای تلخ دنیا
یا کاش چون تو بودم، من هم خنک نسیمی
آواره خانه بر دوش، در بی کران دنیا
بنگر که بیقرارم، از غصه شکوه دارم
دل خون ز دردهایم، بشکسته ام چو مینا
بازدید : 195
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 1:37